مقدمه
میگرن سومین اختلال پزشکی رایج در جهان (برس و لیو، 2016) و یک اختلال عروقی-عصبی (نوروواسکولار) است که با سردردهای یکطرفهی تکرارشونده همراه با تهوع، بیاشتهایی، استفراغ، اسهال، نورگریزی و صداگریزی توصیف میشود (پاسکول، 2015). درد میگرن در 60 درصد موارد یکطرفه و در 40 درصد دوطرفه است. درد، بیشتر در قسمتهای پیشانی-گیجگاهی و چشم قبل از گسترش به نواحی آهیانهای و پسسری شدیدتر است. هر ناحیهای از سر یا صورت ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرد ازجمله: ناحیهی آهیانهای، فک یا دندانهای بالا یا پایین، برجستگی گونه و قسمت قدامی گردن (ایوانس، 2014).
سردرد میگرنی بهعنوان یک بیماری سایکوسوماتیک (بالادسی و همکاران، 2015) یکی از رایجترین دردهاست و به دلیل فراوانی و شدت، از مهمترین انواع سردرد به حساب میآید؛ ولی به دلیل طبیعت حملات هر از گاهی و عدم ایجاد مرگومیر، اغلب در بهداشت عمومی اهمیت آن نادیده گرفته شده است (وُس و همکاران، 2015). سردرد میگرنی، یک اختلال حملهای است که مشخصات آن، سردرهای یکطرفهای است که با یا بدون اختلالات گوارشی و بینایی مربوطه، مانند حساسیت به صدا و حساسیت به نور، استفراغ و تهوع بروز میکند (سادوک، سادوک و روئیز، 2015، ترجمه رضاعی، ۲۰۱۵).
افکار و هیجانات، نحوهی واکنشدهی افراد در موقعیتهای مختلف را تغییر میدهند. بیماریهای جسمانی نظیر میگرن ممکن است تحت تأثیر افکار و احساسات قرار گیرند. شواهد متعدد نشان داده است که مدت و حتی وقوع بیماریهای جسمی میتواند تحت تأثیر حالتهای روانی مبتلایان به آنها قرار گیرد. چنین اختلالی، سایکوسوماتیک یا اختلال روانتنی نام دارد که بهصورت اختلال بدنی و تحت تأثیر ذهن قرار دارد یا در شدیدترین حالت، توسط ذهن ایجاد میشود (هرپرتز، هرزاگ و تابنر، 2016). محققان معتقدند که تشخیص اختلال روانتنی، زمانی صورت میگیرد که یک اختلال با آسیب جسمانی شناختهشده وجود داشته باشد و رویدادهایی که ازنظر روانشناختی معنادار هستند، قبل از اختلال واقع شده و به شروع وخیمتر شدن آن کمک کنند (هرزاگ و همکاران، 2016)
یکی از عوامل به وجود آورنده سردردهای میگرنی، اضطراب است. اضطراب، رایجترین اختلال روانپزشکی پیوسته با میگرن است و شیوع آن در فرد مبتلا به سردردهای میگرنی بین 5/25 تا 6/57 درصد گزارش شده است. نتایج حاصل از برخی پژوهشها حاکی از این است اضطراب با افزایش احتمال ابتلا به میگرن ارتباط دارد (لیتار، گریتس، بومبسا و پنینیکس، 2013). اضطراب تشویشی فراگیر ناخوشایند و مبهم است که اغلب، علائم دستگاه خودکار (اتونوم) مانند تپش قلب، تعریق، سردرد، احساس تنگی در قفسه سینه و ناراحتی در معده نیز با آن همراه است. اضطراب آژیری است که فرد را آگاه میکند که خطری در راه است تا فرد بتواند برای مقابله با خطر، اقداماتی انجام دهد (سادوک، سادوک و روئیز، 2015، ترجمه رضاعی، ۲۰۱۵).
سلیه (1976)، استرس را بهعنوان پاسخ نامشخص بدن به هرگونه درخواست نامیده است. وی که مفهوم حالت سازگاری عمومی را پدید آورد، حالت سازگاری عمومی را پاسخ خودبهخودی به هرگونه تهدید بدنی یا احساسی سلامت اندامی دانست (برمنر، 2002، نقل از چراغعلیگل، هاشمیان و صاحبی، ۲۰۱۶). موریس (1990، نقل از گادزلا و بالوگلو، 2001) بر واکنشهای چهارگانه (فیزیولوژیکی، رفتاری، شناختی و هیجانی) نسبت به عوامل پنجگانهی استرسزا (ناکامیها، تعارضها، فشارها، تغییرات و استرس خودتحمیلشده) تأکید کرده است. به نظر سورنسون (2007) استرس با تنوع زیادی نمود پیدا میکند. به این دلیل پژوهشگران مختلف، طبقهبندیهای متفاوتی از نشانههای استرس ارائه کردهاند. لازاروس و فولکمن (1989، نقل از خدایاریفرد و پرند، ۲۰۱۱) معتقدند واکنشهای استرس ممکن است بهصورت پاسخهای مختلف جسمانی، روانی یا رفتاری متجلی شوند.
هدف از درمان بیماران میگرنی کاهش شدت و فراوانی حملات میگرنی آنهاست، بهگونهای که بیشترین تاثیر و کمترین عوارض را دارا باشد. بااینوجود تا یکسوم از افراد مبتلا حتی بعد از درمان نیز دچار سردرهایی با همان شدت پیشین بوده از نتایج درمانی و داروهای بهکاررفته رضایت ندارند. عوارض جانبی داروها و محدودیت مصرف دارو برای خانمهای باردار و افراد دارای پرفشاری خون و بیماریهای قلبی عروقی، درمان دارویی را با محدودیتهایی روبرو میسازد. به همین دلیل نیاز به روشی مطمئن و اثربخش با عوارض جانبی کمتر احساس میشود. لذا چنانچه نوعی روش درمانی مؤثر و در دسترس، بدون عوارض وجود داشته باشد، کمک مؤثری به این افراد و خانوادههایشان میکند و بار سنگینی از دوش اقتصاد اجتماع برداشته میشود. نوروفیدبک ازجمله روشهای درمانی غیردارویی است که چنین ویژگیهایی دارد. اخیراً نوروفیدبک بهعنوان یک روش درمانی توجه بسیاری دریافت کرده است.
نوروفیدبک نوعی بیوفیدبک است که تلاش میکند از طریق ثبت پاسخهای الکتریکی و ارائه بازخورد به آزمودنی، خودتنظیمی را آموزش دهد (سلیس پور و همکاران، ۲۰۱3) درواقع نوروفیدبک به مغز کمک میکند تا خودش را تنظیم کند و نقایص عملکردی خود را برطرف سازد (جهانی و همکاران، ۲۰۱6). هدف از آموزش نوروفیدبک، اصلاح امواج مغزی نابهنجار است که درنتیجهی آن عملکرد رفتاری و شناختی کودک بهبود مییابد (نوری زاده و همکاران، ۲۰۱۵). درواقع نوروفیدبک بر فعالیت امواج مغزی تأثیر میگذارد؛ بهنحویکه فعالیتهای مرتبط با رفتارهای مطلوب تولید میشود یا تداوم مییابد (همتی و همکاران، ۲۰۱6) فعالیت مغزی در طول نوروفیدبک از طریق الکترودهایی که بر سر قرار داده میشود، مورد نظارت قرار میگیرد. سپس از طریق محرکهای شنیداری و بینایی تولیدشده توسط کامپیوتر به فرد بازخورد داده میشود (فلود و گرول ، 2015).
نوروفیدبک یکی از روشهای ویژه پسخوراند زیستی و مبتنی بر امواج الکتریکی مغز است و از امواج مغزی بهعنوان پسخوراند بهره میبرد، این مداخله بر اساس دیدگاه رابطهی ذهن-بدن شکل گرفته است و بر توانایی ذهن در انعطافپذیری، تغییر و بهبود تأکید میکند. در این روش سنسورهایی تحت عنوان الکترود در پوست سر فرد بیمار قرار داده میشود تا فعالیتهای الکتریکی مغز را بهصورت امواج مغزی و در قالب بازیهای رایانهای یا فیلمهای ویدیویی به فرد ارائه کند، هدایت بازی یا فیلم از طریق امواج مغزی و دریافت پاداش امکان کسب مهارتهای خودکنترلی و خودتنظیمی را برای افراد فراهم میکند (کورتس و همکاران، 2016؛ هنریخ و همکاران، 2016).
در کوششهایی جهت بهبود اختلال اسکیزوفرنی، روچا، کیروس و سیلوا (2011) در پرتوی بررسیهای پژوهشگران پیشین راجع به خصایص نوروفیزیولوژبکی و ناکارآمدیهای عصب-رفتاری مرتبط با آنها، پروتکل مؤثر در علائم منفی و مشکلات توجه را مهار باند تتا و امواج آهسته معرفی کردند. در پژوهش دیگر، مهار امواج تتا و بتای بالا در نقاط C4 و FCZ و افزایش موج حسی-حرکتی و مهار تتا در نقطهی C4 مبتلایان به اسکیزوفرنی، نوروفیدبک روش امیدبخشی در توانبخشی شناختی و بهبود بالینی در مؤلفههای توجه، کارکرد اجرایی، انگیزش و خودتنظیمی این بیماران گزارش شده است. بولیا (2010) با تقویت امواج آلفا در نواحی آهیانهای راست و مهار دلتا و بتای سریع در قطعهی پیشانی تأثیر بهسزای نوروفیدبک بر الگوهای رفتاری، عاطفی و شناختی 79 بیمار اسکیزوفرنیک مقاوم به درمان دارویی و روانشناختی را نشان داد.
رویز و همکاران (2013) با این انگاره که مشکل در ادراک چهرههای هیجانی در مبتلایان به اسکیزوفرنی، احتمالاً برخاسته از کارکرد معیوب قطعهی جزیره است از طریق آموزش بیماران اسکیزوفرنی به خودتنظیمی گزارش کردند که نوروفیدبک باعث میشود بیماران شناخت، هیجان و نهایتاً ارتباطهای میان دروندادها و بروندادهای عاطفی شبکههای مغزی و اینسولا را تنظیم کنند. نتایج پژوهش اورکی و تهرانی (2017) نشان دادند که درمان ترکیبی نوروبایوفیدبک منجر به کاهش علائم سردرد میگرن میشود. همچنین نتایج پژوهش سپهری، عسگری، نجفی، عابدی و جهانبازی (۲۰۱۴) نشان داد که بهواسطهی روش درمانی نوروفیدبک الکترومیوگرافی و آموزش آرمیدگی، طول مدت سردرد در بیماران مبتلا به میگرن مزمن کاهش یافت. نتایج تجزیهوتحلیل دادههای اسبقی، ابوالقاسمی، نریمانی و احدی (۲۰۱۲) حاکی از این بود که بعد از 30 جلسه آموزش نوروفیدبک، در گروه آزمایش بهبود چشمگیری در کارکرد شناختی، نارسایی شناختی و ناتوانی ناشی از سردرد دیده شد. دو گروه تفاوت معناداری ازنظر کارکرد شناختی و ناتوانی ناشی از سردرد و نارسایی شناختی داشتند.
در کل میتوان نتیجه گرفت که افراد مبتلا به میگرن میتوانند با نوروفیدبک شرطیسازی کنشگر امواج مغزی خود را کنترل کنند، ناتوانی ناشی از سردرد خود را بهبود بخشند و کارکرد شناختی خود را در حافظهی کلی و کارکردهای اجرایی به طرز معناداری افزایش دهند. متأسفانه بهرغم اقدامهای پژوهشی، پزشکی و بالینی برای حمایت از بیماران مبتلا به میگرن هنوز هم شواهد مستقیم و قطعی اندکی پیرامون تأثیر کامل نوروفیدبک بر بهبود مبتلایان وجود دارد. افزون بر این، مرور پژوهشهای داخلی نشان میدهد که تاکنون تأثیر نوروفیدبک بر علائم میگرن و بهبود کیفیت زندگی، اضطراب و نشانههای استرس بهصورت نظاممند مورد مطالعه قرار نگرفته است. ازاینرو، این مطالعه بهمنظور پر کردن این شکاف تحقیقاتی با هدف تاثیر آموزش نوروفیبدبک بر کیفیتزندگی، اضطراب و نشانههای استرس بیماران مبتلا به میگرن انجام شد.
روش
طرح آزمایشی
چون پژوهشگر امکان رعایت شرایط تصادفی را در انتخاب و دستکاری متغیرها نداشته است صرفاً جایگزینی آزمودنیها در گروههای کنترل و آزمایش بهصورت تصادفی صورت گرفت (دلاور، ۲۰۰6) طرح پژوهش حاضر نیمهآزمایشی بود. با استفاده از روش جدول کوهن و در نظر گرفتن حجم اثر مطلوب 25/0، توان آزمون 3/0 برای هر گروه آزمایش و کنترل حجم 14 نفر بهدست میآید (سرمد، بازرگان و حجازی، ۲۰۱۳). با احتمال ریزش نمونه و برای حفظ حداقل نمونهی مؤثر در هر گروه 15 نفر برآورد شد. روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای بود.
شرکت کنندگان
جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیهی بیماران مبتلا به میگرن است که در سال 98-1397 به کلینیکهای روانشناختی شهر تهران مراجعه کرده و دارای پرونده هستند. از بین کلینیکهای مختلف استان تهران، از هر منطقه (شمال، جنوب، شرق و غرب) یک کلینیک انتخاب و از هر کلینیک 10 بیمار بهصورت تصادفی انتخاب شدند. شرکتکنندگان با آزمونهای کیفیت زندگی (36SF-)، نشانههای استرس و اضطراب بک (پیشآزمون) مورد ارزیابی قرارگرفته و شرکتکنندگانی که نمرات آنها در یک انحراف معیار پایینتر از میانگین قرار دارد، در صورت برخورداری از ملاکهای ورود به پژوهش انتخاب و بهصورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. پس از 20 جلسه اجرای نوروفیدبک برای گروه آزمایش، هر دو گروه آزمایش و کنترل (گروهی که درمان نوروفیدبک برای آنها اجرا نمیشود) توسط آزمونهای کیفیت زندگی (36SF-)، نشانههای استرس و اضطراب بک (پسآزمون) مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت.
ملاکهای ورود عبارت بودند از: برخورداری از هوشبهر عمومی متناسب و قرار گرفتن نمرات در یک انحراف معیار پایینتر از میانگین. ملاکهای خروج پژوهش عبارتاند از استفاده از مواد یا داروهای خاصی که بر هشیاری تأثیر میگذارند، عدم همکاری در اجرای آزمونها، دارا بودن اختلالهای شدید روانی.
ابزارهای سنجش
مقیاس اضطراب بک: پرسشنامهی افسردگی بک (BDI) که شامل 21 گروه سؤال است، برای نخستین بار در سال 1961 توسط آرون بک، بکوارد، مندلسون، مارک و ارباف تدوین شد. روایی و اعتبار این پرسشنامه در سالهای 1971، 1979، 1985، 1986 به ترتیب مورد بررسی قرار گرفت و ثابت شد. پرسشنامهی اضطراب بک، یک پرسشنامهی خودگزارشی است که برای اندازهگیری شدت اضطراب نوجوانان و بزرگسالان تهیه شده است(رفیعی و سیفی، ۲۰۱۳). دامنهی نمرات در این پرسشنامه بین صفر تا 63 است که نمرات بالاتر نشانهی شدت اضطراب بیشتر فرد است.
پرسشنامهی نشانههای استرس: پرسشنامــــــهی نشانههای استرس، در سال (۲۰۱۵) توسط رضاخانی ساخته شده و شامل 40 پرسش 4 درجهای (تقریباً هیچوقت، گاهی اوقات، بیشتر اوقات، تقریباً همیشه) است که نشانههای جسمانی (19 سؤال)، روانی و هیجانی (12 سؤال) و رفتاری (9 سؤال) را میسنجد. پرسشنامهی نشانههای استرس را میتوان در مورد افرادی که حداقل در حد دانشآموز کلاس سوم راهنمایی که سواد خواندن و فهمیدن دارند اجرا کرد. نمرهگذاری آزمون از طریق دو جدول نرم جداگانه برای زنان و مردان بهصورت نمره T و رتبهی درصدی صورت میگیرد.
رضاخانی اعتبار پرسشنامه را از طریق محاسبهی آلفای کرونباخ با مطالعهی 635 دانشجو (361 زن و 274 مرد) دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، برای کل پرسشنامه 92/0 و برای نشانههای جسمانی 82/0، روانی – هیجانی 8/0 و برای نشانههای رفتاری 77/0 گزارش کرده است که نشان میدهد برای جامعهی موردمطالعه از اعتبار (همسانی درونی) نسبی برخوردار است. همچنین تحلیل عاملی صورتگرفته در پژوهش رضاخانی (۲۰۱۱) روایی سازهی پرسشنامه را مورد تأیید قرار میدهد. رضاخانی (۲۰۱۱) روایی سازهی نشانههای جسمانی 67/55، روانی-هیجانی 5/53 و رفتاری را 1/33 محاسبه کرد که درصد واریانس را تبیین میکند. در پژوهش چراغعلیگل (۲۰۱۴) نمرهی کلی ضریب پایایی نشانههای استرس 93/0 محاسبه گردید، همچنین ضریب پایایی برای نشانههای جسمانی 89/0، نشانههای روانی و هیجانی استرس 84/0 و برای نشانههای رفتاری استرس 84/0 گزارش شده بود.
پرسشنامهی کیفیت زندگی 36SF-: پرسشنامهی کیفیت زندگی وابسته به سلامت (36SF-)، توسط سازمان بینالمللی بررسی کیفیت زندگی طراحی شده است (شفیعپور و همکاران، ۲۰۰۹). این پرسشنامه شامل 36 سؤال است و کیفیت زندگی را در ابعاد سلامت عمومی، عملکرد جسمانی، محدودیت ایفای نقش به دلایل جسمانی، محدودیت ایفای نقش به دلایل عاطفی، درد بدنی (جسمی)، عملکرد اجتماعی، شادابی و سلامت روانی میسنجد (نیکبخت نصرآبادی و همکاران، ۲۰۰۸؛ هادی و همکاران، ۲۰۱۰).
سؤالات از مقیاس رتبهای صفر تا پنج برخوردارند (نمرهی صفر بدترین وضعیت و نمرهی پنج بهترین حالت ممکن برای هر فرد)؛ نمرات کلی سؤالات از صفر تا 100 تنظیم شده و بر اساس پاسخ آزمودنیها سطح کیفیت زندگی بهصورت خوب (بین صدک 75 ام و بالاتر) تا حدی مطلوب یا متوسط (بین 25 ام تا 75 ام)، بد (کمتر از صدک 25 ام) در نظر گرفته میشود (شفیع پور و همکاران، ۲۰۰۹).
پروتکل مداخله
روش آموزشی نوروفیدبک با استفاده از دستگاههای مجهز به سیستم رایانهای و نظارت محقق اجرا شد. این ابزار شامل سختافزار Procomp5 و نرمافزار BioGeraph Infiniti است. هدف نوروفیدبک تغییر دادن عملکرد مغز از طریق آموزش EEG و تنظیم امواج مغزی است. برای اعمال تغییرات، در جلسات درمانی نوروفیدبک، الکترودهایی مطابق با سیستم 20-10 در نواحی تلاقی سطوح استخوان جمجمه قرار میگیرند و فاصله سایر الکترودهای میانی بر اساس 10 و 20 درصد فاصله چیده میشود. در پژوهش حاضر در ناحیه PZ پروتکل درمانی اجرا شد. بر طبق این پروتکل، دو الکترود به گوش و الکترود اصلی به سر در قسمت PZ (برای تنظیم امواج آلفا-بتا-تتا) وصل میشود. در این پژوهش ۲۰ جلسهی ۴۵ دقیقهای برای هر نفر اعمال شد.
کدهای اخلاق و کارآزمایی
پروپوزال طرح، در جلسهی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان مورد بررسی قرار گرفت و مورد تصویب کمیتهی اخلاق واقع گردید و کد اخلاق به شناسهی IR.HUMS.REC.1399.084 از دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان صادر گردید.
روند اجرای پژوهش
به مراجعان مبتلا به میگرن چند کلینیک روانشناسی از طریق تلفن اطلاعرسانی شد. علاقهمندان به شرکت در پژوهش به جلسهی معارفه دعوت شدند. در این جلسه در مورد اهداف مطالعه، اثرهای احتمالی پژوهش اخیر و روش کار بهطورکلی توضیح داده شد و بنا بر قوانین اخلاقی برگرفته از نظام کمیتهی اخلاق پژوهش بر موارد لازم تأکید شد. برای مثال، توضیح داده شد که اطلاعات مراجعان کاملاً محفوظ میماند و همچنین هیچ خللی در مراجعات بعدی ایشان به کلینیک ایجاد نمیشود. تنها در صورت علاقهمندی و داشتن ملاکهای ورود میتوانند در پژوهش شرکت کنند.
از بین کلینیکهای مختلف استان تهران، از هر منطقه (شمال، جنوب، شرق و غرب) یک کلینیک انتخاب و از هر کلینیک 10 بیمار مبتلا به میگرن بهصورت تصادفی انتخاب شدند. شرکتکنندگان با آزمونهای کیفیت زندگی (36SF-)، نشانههای استرس و اضطراب بک (پیشآزمون) مورد ارزیابی قرارگرفته و شرکتکنندگانی که نمرات آنها یک انحراف معیار پایینتر از میانگین قرار گرفته بود، در صورت برخورداری از ملاکهای ورود به پژوهش انتخاب و بهصورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند، پس از 20 جلسه اجرای نوروفیدبک برای گروه آزمایش، هر دو گروه آزمایش و کنترل (گروهی که درمان نوروفیدبک برای آنها اجرا نشد) توسط آزمونهای کیفیت زندگی (36SF-)، نشانههای استرس و اضطراب بک (پسآزمون) مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند.
نتایج
جهت توصیـــف دادهها از شاخــــــصهای آمار توصیفی (شاخصهای مرکزی، پراکندگی، کجی و کشیدگی) و بهمنظور بررسی تاثیر رویکرد درمانی نوروفیدبک بر خردهمقیاسهای کیفیت زندگی، اضطراب و نشانههای استرس از روش تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر استفاده شد.
فرضیه: درمان مبتنی بر نوروفیدبک بهصورت معنادار کیفیت زندگی را در مبتلایان به میگرن بهبود میبخشد. در گروه آزمایش 6 مرد و 9 زن و در گروه کنترل 7 مرد و 8 زن حضور داشتند. میانگین و انحراف استاندارد سن شرکتکنندگان در گروه آزمایش به ترتیب برابر با 09/5 ± 73/32 و گروه کنترل برابر با 53/5 ± 40/31 بود. میزان تحصیلات 2 نفر از شرکتکنندگان در گروه آزمایش زیر دیپلم، 6 نفر دیپلم و 7 نفر لیسانس یا بالاتر بود. در گروه کنترل میزان تحصیلات 3 نفر زیر دیپلم، 7 نفر دیپلم و 5 نفر لیسانس یا بالاتر بود. در گروه آزمایش 7 نفر از شرکتکنندگان مجرد و 8 نفر متأهل بودند و در گروه کنترل 9 نفر مجرد و 6 نفر متأهل بودند. گفتنی است که استفاده از آزمونهای آماری نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای جمعیت شناختی تفاوت معناداری وجود ندارد.
بهمنظور ارزیابی مفروضهی استقلال متغیر وابسته در مرحلهی پیشآزمون از عضویت گروهی، مؤلفههای کیفیت زندگی در مرحلهی پیشآزمون در گروههای آزمایش و کنترل با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیری مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد ارزش F (05/0< P، 296/0 = (21 و 8)F) در سطح 05/0 معنادار نیست. بر این اساس چنین نتیجهگیری شد که پیش از اجرای متغیر مستقل بین گروههای آزمایش و کنترل به لحاظ مؤلفههای کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود ندارد و بنابراین مفروضهی استقلال متغیر پیشآزمون از عضویت گروهی برای دادهها برقرار بود. برای آزمون فرضیه از روش تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر استفاده شد.
منطبق بر جدول 1 نتیجهی تحلیل واریانس چند متغیری نشان میدهد که اثر تعاملی گروه × زمان بر مؤلفهی اختلال نقش بهخاطر سلامـت جسمی (5296530 = لامبدای ویلکز، 347/0= 2h، 003/0= P ، 184/7 = (27 و 2)F) در سطح 01/0 و بر مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی (788/0= لامبدای ویلکز، 212/0= 2h، 040/0= P، 642/3 = (27 و 2)F)، انرژی/خستگی (747/0= لامبــــدای ویلکـــــــز، 253/0= 2h، 019/0= P، 576/4 = (27 و 2)F)، بهزیستی هیجانی (743/0= لامبدای ویلکز، 257/0= 2h، 018/0= P، 670/4 = (27 و 2)F)، درد(768/0= لامبـــدای ویلکـــــــز، 232/0= 2h، 028/0= P، 075/4 = (27 و 2)F) و سلامت عمومی (765/0= لامبدای ویلکز، 235/0= 2h، 027/0= P، 139/4 = (27 و 2)F) در سطح 05/0 معنادار است. در ادامه، شرط کرویت یا برابری ماتریس واریانس خطا با استفاده از آزمون موخلی[10] ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بر خلاف مؤلفهی انرژی / خستگی، ارزش مجذور کای مربوط به مؤلفههای کارکرد جسمی (05/0>p، 775/0=w، 87/6=(2)2c)، اختلال نقش بهخاطر سلامت جسمی (05/0>p، 722/0=w، 75/8=(2)2c) و بهزیستی هیجانی (05/0>p، 716/0=w، 02/9=(2)2c) در سطح 01/0 و برای مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی (01/0>p، 552/0=w، 05/16=(2)2c)، کارکرد اجتماعی (01/0>p، 529/0=w، 2/17=(2)2c)، درد (01/0>p، 611/0=w، 38/21=(2)2c) و سلامت عمومی (01/0>p، 368/0=w، 02/27=(2)2c) در سطح 01/0 معنادار است. این یافته بیانگر آن است که مفروضهی کرویت برای مؤلفههای کارکرد جسمی، اختلال نقش بهخاطر سلامت جسمی، بهزیستی هیجانی، اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی، کارکرد اجتماعی، درد و سلامت عمومی برقرار نیست. از اینرو، درجات آزادی مربـوط به آن با روش گرینهوس-گیسر[11]، اصلاح شد. جدول 2 نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر در تبیین اثر متغیر مستقل بر مؤلفههای کیفیت زندگی را نشان میدهد.
جدول 2 نشان میدهد که اثر تعاملی گروه × زمان بر مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت جسمی (266/0= 2h، 001/0= P، 16/10 = (83/43 و 57/1)F)، انرژی/خستگی (159/0= 2h، 008/0= P، 29/5 = (56 و 2)F) و بهزیستی هیجانی (198/0= 2h، 005/0= P، 93/6 = (41/43 و 56/1)F) در سطح 01/0 و بر مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی ( 123/0= 2h، 042/0= P، 92/3 = (67/38 و 38/1)F)، درد (191/0= 2h، 011/0= P، 61/6 =(28/33 و 19/1)F) و سلامت عمومی (182/0= 2h، 013/0= P، 24/6 = (30/34 و 23/1)F) در سطح 05/0 معنادار است.
این مطلب بیانگر آن است که نوروفیدبک مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت جسمی، انرژی/خستگی، بهزیستی هیجانی، اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی، درد و سلامت عمومی را بهصورت معنادار تحت تاثیر قرار داده است. بهمنظور ارزیابی پایداری تاثیر اجرای متغیر مستقل بر مؤلفههای مزبور طرح درونگروهی یکراهه[12] برای دو گروه آزمایش و کنترل بهصورت مجزا بهکار گرفته شد. جدول 3 نتایج تحلیل درونگروهی یکراهه و آزمون بنفرونی در مقایسه میانگینهای همهی مؤلفهها را در دو گروه آزمایش و کنترل بهصورت مجزا نشان میدهد.
نتایج جدول 3 نشان داد که اجرای نوروفیدبک مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت جسمی، انرژی/خستگی، بهزیستی هیجانی، اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی، درد و سلامت عمومی را بهصورت معنادار تحت تاثیر قرار داده است. در تأیید این مطلب، نتایج طرح درونگروهی یکراهه در جدول 4 نشان میدهد که در گروه آزمایش اجرای متغیر مستقل مؤلفههای اختلال نقش به خاطر سلامت جسمی (01/0> P، 823/0= 2h، 26/30 = F)، انرژی/خستگی (01/0> P، 531/0= 2h، 35/7 = F)، بهزیستی هیجانی (01/0> P، 496/0= 2h، 40/6 = F) و سلامت عمومی (01/0> P، 691/0= 2h، 54/14 = F) را در سطح معنادار 01/0 و مؤلفههای اختلال نقش بهخاطر سلامت هیجانی (05/0> P، 419/0= 2h، 69/4 = F) و درد (05/0> P، 399/0= 2h،31/4 = F) را در سطح معنادار 05/0 بهبود بخشیده است.
ارزیابی اختلاف میانگینها در جدول 4 نشـــــــان میدهـــــد که اختلاف میانگین مؤلفههای اختلال نقش به خاطر سلامت جسمی، انرژی/خستگی، بهزیستی هیجانی، اختلال نقش به خاطر سلامت هیجانی، درد و سلامت عمومی در مرحلهی پسآزمون در مقایسه با مرحلهی پیشآزمون بهصورت معنادار افزایش یافته و در مرحلهی پیگیری همچنان اختلاف آن با میانگین مرحلهی پیشآزمون معنادار است. لازم به یادآوری است که بر اساس نتایج حاصل از طرح درونگروهی یکراهه بین میانگینهای مؤلفههای کیفیت زندگی در سه مرحلــــهی اجرا در گروه کنترل تفاوت معناداری یافت نشد. جدول 4 نتایج تحلیل واریانس چند متغیری در مقایسهی اثر اجرای متغیر مستقل بر نشانههای استرس را نشان میدهد.
نتیجهی تحلیل واریانس چندمتغیری در جدول 2 نشان میدهد که اثر تعاملی گروه × زمان بر نشانه های جسمانی (760/0= لامبدای ویلکز، 240/0= 2h، 025/0= P، 268/4 = (27 و 2)F)، نشانــــههای روانــــی/هیجانــــی (780/0= لامبدای ویلکز، 220/0= 2h، 035/0= P،806/3 = (27 و 2)F) و نشانههای رفتاری (751/0= لامبدای ویلکز، 249/0= 2h، 021/0= P، 480/4 = (27 و 2)F) در سطح 05/0 معنادار است. جدول 5 نتیجهی آزمون برابری ماتریس خطاهای کوواریانس برای نشانههای استرس را نشان میدهد.
منطبق بر نتایج جدول 5، آزمون موخلی نشان داد که ارزش مجذور کای مربوط به نشانههای جسمانی استرس (01/0>p، 595/0=w، 00/14=(2)2c) و نشانههای رفتاری (05/0> p، 727/0=w،
63/8= (2)2c) به ترتیب در سطوح 01/0 و 05/0 معنادار است. به همین دلیل درجات آزادی مربوط به آن نشانهها با استفاده از رویکرد گرینهوس- گیسر اصلاح شد. جدول 6 نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر در تبیین اثر متغیر مستقل بر نشانههای استرس را نشان می دهد.
جدول 6 نشان میدهــــد که اثر تعاملـــــی گروه × زمان بـــر نشانـــــــههای جسمانــــــــی (194/0= 2h، 007/0= P، 75/6 = (87/39 و 42/1)F) در سطـــح 01/0 و بر نشانههای روانی/هیجانی (132/0= 2 h، 019/0=P، 27/4 = (56 و 2)F) و نشانـــــــههای رفتــــــــاری (156/0= 2h، 015/0= P،19/5 = (97/43 و 57/1)F) در سطح 05/0 معنادار است. در ادامه، جدول 7 نتایج طرح درونگروهی یکراهه و آزمون بنفرونی در مقایسهی میانگینهای نشانههای استرس در دو گروه آزمایش و کنترل را به صورت مجزا نشان میدهد.
جدول 7 نشان میدهد که در گروه آزمایش اجرای متغیر مستقل نشانههای جسمانی (01/0> P ،662/0= 2h، 73/12 = F)، نشانههای روانی/جسمانی (01/0> P ،557/0= 2 h، 87/8 = F) و نشانههای رفتاری (01/0> P ،639/0= 2 h، 52/11 = F) استرس را در سطح معنادار 01/0 کاهش داده است. همچنین استفاده از آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که در گروه آزمایش میانگین نمرات نشانههای جسمانی، روانی / هیجانی و رفتاری استرس در مرحلهیپسآزمون و پیگیری در مقایسه با مرحلهی پیشآزمون کاهش معنادار یافته و بین میانگینهای مراحل پسآزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود ندارد. لازم به یادآوری است که بر اساس نتایج حاصل از طرح درونگروهی یکراهه بین میانگین نمرات نشانههای استرس در سه مرحلهی اجرا برای گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثرات درمان مبتنی بر نوروفیدبک بر کیفیت زندگی، اضطراب و نشانههای استرس در بیماران بزرگسال مبتلا به میگرن انجام شد.
در آزمون فرضیهی اول یعنی درمان مبتنی بر نوروفیدبک بهصورت معنادار کیفیت زندگی را در مبتلایان به میگرن بهبود میبخشد در پژوهش حاضر چنین نتیجهگیری شد که نوروفیدبک بهصورت پایدار مؤلفههای اختلال نقش به خاطر سلامت جسمی، انرژی/خستگی، بهزیستی هیجانی، اختلال نقش به خاطر سلامت هیجانی، درد و سلامت عمومی کیفیت زندگی را در بیماران مبتلا به میگرن افزایش میدهد. این یافته با نتایج پژوهشهای مقدس تبریزی و همکاران (۲۰۱۶)، اورکی و تهرانی (۲۰۱7)، اسبقی (۲۰۱۲)، گروزیلر و همکاران (2013)، لیندن (2014)، اندراسیک (2010)، نانسی (2009) و هاموند (2005) هماهنگ است. فرناندز و همکاران (2003) بهصورت یکفاز پیگیری دو ماه بعد از قطع درمان شاهد تغییرات در نوار مغزی بودند؛ بنابراین به نظر میرسد که تغییرات نوار مغزی
نتیجهی سازماندهی پیچیدهی دوبارهی فعالیت مغز است و این تغییرات منعکسکنندهی پایههای نوروفیزیولوژیکال بهبودهای تجربهشده در رفتار و فعالیتهای شناختی است. چنین توجیهی با یافتههای مطالعهی حاضر مبنی بر بهبود کیفیت زندگی مطابقت دارد. از طرفی بروز تغییرات معنادار در نـــــــــوار مغزی را میتوان در زمانهای دیرتر و از طریق تعدیل مدارهای تالاموسی قشری انتظار داشت. ازاینرو انتظار میرود انجام ارزیابیهای مجدد بعد از گذشت مدتزمانی در قالب فاز پیگیری بتواند تغییرات معناداری در امواج مغزی و متغیرهای مربوط به کیفیت زندگی ایجاد کند. درنتیجه در تبیین نتایج کسبشده میتوان مطرح کرد که تغییرات در سطح رفتار در حقیقت بازتابی از تغییرات در سطح مغز است.
نوروفیدبک بهعنوان یک روش درمانی مبنای کار خود را بهطور مستقیم بر امواج مغزی متمرکز کرده است و تغییرات صورت گرفته در سطح رفتار را میتوان پیامد تغییر در امواج مغزی در نظر گرفت. بااینحال، این اتفاق همواره رخ نمیدهد. یعنی ما گاهی شاهد تغییرات رفتاری، بدون وقوع تغییر در سطح امواج مغزی اندازهگیریشده هستیم. در تبیین این مسئله میتوان گفت که تلاشی برای تغییر امواج از طریق روشهایی مانند نوروفیدبک منجر به تغییراتی در سطح مغز میشود. هر نوع تغییری که به دنبال درمان در فعالیت الکتریکی مغز ایجاد میشود، باعث بروز یک نابسامانی در کل سیستم زیستالکتریکی میگردد. این امر بهنوبهی خود یک واکنش بههنجارسازی فراگیر، طبیعی و انعکاسی را در مغز پدید میآورد که منجر به بهبودی میشود؛ بنابراین رابطهی بین تغییر امواج مغزی و تغییرات رفتاری یک رابطهی خطی و دوطرفه نیست که تغییر در یکی منجر به تغییر آشکار در دیگری شود. هرچند مکانیسم تغییرات صورتگرفته در مغز بر ما معلوم نیست اما این تغییرات در سطح رفتار نمود پیدا میکند که قابل مشاهده و اندازهگیری است.
در آزمون فرضیهی دوم پژوهش حاضر چنین نتیجهگیری شد که نوروفیدبک بهصورت پایدار نشانههای استرس را در بیماران مبتلا به میگرن کاهش میدهد. متأسفانه در رابطه با این فرضیه و تأثیرگذاری نوروفیدبک بر نشانههای استرس مطالعات زیادی انجام نشده اما بازنگری در پیشینهی پژوهش نشان داد یافتهی فوق با نتایج پژوهشهای یوسفی و همکاران (۲۰۱۷) و اورکی و همکاران (۲۰۱۶) همسو است.
نوروفیدبک روشی برای یادگیری کنترل فعالانه و آگاهانهی حالتهای مختلف امواج مغزی است. مبتکران این شیوه مدعی هستند با ارائهی یک صوت یا تصویر خاص به ازای دریافت بازخورد از فعالیتهای نورونی مغز، میتوان امواج مغزی را به سمت فرکانس مطلوب هدایت نمود و الگوی فعالیت مغزی را تغییر داد. نوروفیدبک تکنیکی است که از بازخورد فعالیت الکتریکی مغز در حین شرطیسازی عاملی و در جهت اصلاح الگوهای امواج مغزی آشفته عمل میکند. درواقع نوروفیدبک از طریق شرطیسازی عاملی موجب افزایش همزمان ریتم حسی حرکتی مراجع یا امواج مغزی بتا در نقاط مغزی خاصی که فرکانس خوبی ندارند میشود. این شرطی شدن موجب میشود تا در هنگامیکه فرکانس ریتم حسی حرکتی یا بتا در حال افزایش است، امواج مغزی تتا در نقاط رایج کاهش یابد. این تغییرات در ابتدا برای مدت کوتاهی پایدار هستند ولی با انجام تمرینات و آموزش میتوان این تغییرات را دائمی کرد؛ بنابراین تنظیم امواج مغزی از طریق نوروفیدبک ممکن است منجر به کاهش نشانههای استرس افراد مبتلا میگرن گردد.
فرضیهی سوم: درمان مبتنی بر نوروفیدبک بهصورت معنادار اضطراب را در مبتلایان به میگرن کاهش میدهد. در آزمون فرضیهی سوم پژوهش حاضر چنین نتیجهگیری شد که نوروفیدبک بهصورت پایدار اضطراب را در بیماران مبتلا به میگرن کاهش میدهد. بازنگری گسترده در پیشینهی پژوهش نشان داد این یافته با نتایج یافتههای غیورکاظمی و همکاران (۲۰۱۶)، عاشوری (۲۰۱۵)، پورابراهیمی و همکاران (۲۰۱6)، زادخوش و همکاران (۲۰۱۷) و مور (2000) همخوان است.
درمان نوروفیدبک میتواند بیماران مبتلا به میگرن را در تنظیم فعالیت امواج مغزی یاری دهد و از این طریق اضطراب آنها را کاهش دهد. تبیین دیگر اینکه مکانیسم زیربنایی روش نوروفیدبک همان نظریهی شرطیسازی عامل است؛ بهطوریکه اگر تغییر محرک (دامنه امواج مغزی) بر مبنای قرارداد از پیش تعیینشده با پیامد مطلوب (حرکت تصاویر ویدیویی یا تولید صد) ا همراه گردد و تقویت شود منجر به یادگیری خواهد شد و این یادگیری زمانی مؤثرتر خواهد بود که از محرکهای سادهتر (مانند نوروفیدبک) که منجر به دریافت تقویت میشود استفاده کرد؛ بنابراین روش نوروفیدبک بهعنوان شیوهی ناظر بر ارائهی اطلاعات به فرد پس از ابراز رفتار موردنظر است تا آنکه در آینده این اطلاعات به رخداد مجدد آن رفتار منجر شود. درنتیجه با این اطلاعات بیمار میآموزد تا رفتار مزبور را در جهت مطلوب تغییر دهد که این امور باعث کاهش اضطراب میشوند.
آخرین تبیین اینکه مغز انسان قادر به ترمیم خود است؛ یعنی مغز توانایی یادگیری و یا یادگیری مجدد مکانیسمهای خودتنظیمی امواج مغزی را دارد که این امر برای کارکرد طبیعی مغز دارای نقش اساسی است؛ بنابراین درمان نوروفیدبک درواقع در تقویت مکانیسمهای زیربنایی خودتنظیمی برای کارکرد مؤثر است. این سیستم آموزشی با بازخورد دادن به مغز در مورد اینکه فرد در چند ثانیه گذشته چه کارهایی انجام داده است و ریتمهای بیوالکتریکی طبیعی مغز در چه وضعیتی بودند، مغز را برای اصلاح، تعدیل و حفظ فعالیت مناسب تشویق میکند. درنتیجه از مغز خواسته میشود تا امواج مغزی متفاوت را با تولید بیشتر برخی از امواج و تولید کمتر برخی دیگر از امواج دستکاری نماید که این امر درنهایت باعث کاهش اضطراب میشود.
برای این پژوهش میتوان محدودیتهایی را در نظر گرفت که عبارتاند از:
- به علت کوچک بودن جامعهی آماری، پژوهشگر در انتخاب حجم نمونه با محدودیتهایی مواجه شد. درنهایت نمونه فقط شامل 30 بزرگسال میشد که دارای ملاکها و معیارهای پژوهش بودند.
- نداشتن فرصت کافی جهت تمرینهای عملی (نوروفیدبک) بیشتر
- نداشتن گروه پلاسیبو
بهطورکلی پیشنهادهای پژوهش حاضر بهمنظور افزایش سطح ارتقای علمی تحقیقات در تعیین اثرات درمان نوروفیدبک بر کیفیت زندگی، اضطراب و نشانههای استرس در بیماران بزرگسال مبتلا به میگرن در دو بخش ارائه میگردد. پیشنهادهای پژوهشی که عبارتاند از:
- پژوهش بر روی نمونهای با حجم بزرگتر اجرا شود
- استفاده از گروه پلاسیبو در پژوهشهای بعدی
- انجام پژوهشهای کیفی در رابطه با نشانههای استرس، اضطراب و کیفیت زندگی
- بررسی شکایات جسمانی بهصورت جداگانه
- استفاده از آزمایشها و ابزارهای کمکی
- پیگیریهایی با فواصل کوتاهمدت و بلندمدت انجام شود تا میزان اثرگذاری نتایج بهطور دقیقتری بررسی شوند
- اقدام به پژوهشهای مقایسهی این روشها با سایر روشها مانند دارویی، رفتاری، شناختی، فراشناختی و غیره میتواند نتایج ارزشمندی را در پی داشته باشد.
همچنین، پیشنهادهای کاربردی را میتوان در چند زمینه در نظر گرفت که عبارتاند از:
- بهکارگیری نوروفیدبک بهصورت یک روش ضروری برای بیماران مبتلا به میگرن و همچنین کسانی که دچار پریشانی روانی هستند برای کاهش ناراحتی و سازگاری بهتر و سریعتر آن.
- تشکیل انجمن یا مراکز آموزشی، پژوهشی و درمانی نوروفیدبک که ضمن بررسی و تحقیق بیشتر در این زمینه وظیفهی آموزش صحیح این روش را به درمانگران و علاقهمندان به بهکارگیری آن به عهده گیرد
- اختصاص دادن بوجه¬های دولتی جهت کاهش هزینه¬های درمان و بهبود وضعیت بیماران مبتلا به میگرن
- تأسیس مراکز ارائهی خدمات پیشگیری، درمانی و مطالعه روانشناختی درزمینهی میگرن
قدردانی: از تمام مراجعان کلینیک روانپزشکی آریا، پایگاه سلامت مسجدالسادات و کلینیک روانشناسی پلاک یک همچنین مسئولان محترم این مراکز که در انجام این پژوهش مشارکت کردند صمیمانه قدردانی میکنیم.
تعارض منافع: بر حسب مدارک، در این مقاله هیچگونه تعارض منافع از سوی نویسندگان گزارش نشده است.
حامی مالی: این مقاله برگرفته از رسالهی دکتری نویسندهی اول مقاله است.
|
Reference
Asbaghi, A. (2012). Investigating the effect of neurofeedback therapy on cognitive function and symptoms of patients with migraines. Mohaghegh Ardabili University, Faculty of Psychology and Educational Sciences. [In Persian, 1391]
Asbaghi, E; Abolghasemi, A; Narimani, M; Ahadi, B. (2012). The effect of neurofeedback therapy on cognitive function and symptoms of migraine patients. University of Mohaghegh Ardabili, Faculty of Psychology and Educational Sciences. [In Persian, 1391]
Ashuri, J. (2015). The effect of neurofeedback training on anxiety and depression in students with attention deficit / hyperactivity disorder. Journal of Community Education and Healt, 2 (4), 41-41. [In Persian, 1394] [DOI:10.21859/jech-02046]
Baldacci, F. Lucchesi, C. Cafalli, M. Poletti, M. Ulivi, M. Vedovello, M, et al. (2015). Migraine features in migraineurs with and without anxiety– depression symptoms: A hospital-based study. Clinical Neurology and Neurosurger, 132(1), 74-78. [DOI: 10. 1016 / j. clineuro. 2015. 02. 017] [PMid:25804622]
Baraz, S. (2007). The Relationship between Sleep Quality, Quality of Life and Some Blood Factors in Patients Treated with Hemodialysis Maintenance. Journal of Shahrekord University of Medical Sciences, 90, 67-74.
Basiri Moghaddam, K. (2006). Investigating the Relationship between Personality and Health among Students of Islamic Azad University of Gonabad. Horizon of Knowledge. Journal of Gonabad University of Medical Sciences, 47-57. [In Persian, 1385]
Beres SJ, Liu GT. (2016). New advancements in migraine assessment and treatment. Advances in Ophthalmology and Optometry, 1(1), 249-60. [DOI:10.1016/j.yaoo.2016.03.005]
Bolea, AS. (2010). Neurofeedback Treatment of Chronic Inpatient Schizophrenia. Journal of neurotherapy, 14. 47–54. [DOI:10.1080/10874 200903543971]
Cheragh Ali Gol, H. (2014). The effect of group reality therapy on stress symptoms and coping strategies for adolescent girls. Master Thesis, Roodehen Branch, Azad University. [In Persian, 1393]
Cheragh, A. H. (2016). The Impact of Reality Therapy on Coping Strategies and Stress Symptoms of a Teenage Girl Artist. Industrial Psychological Innovation, 80-90. [In Persian, 1395]
Christopher, R. Andrew, C. Maria David, M. Rich. M. (2015). Investigating the efficacy of neuro feedback training for expediting expertise and excellence in sport. Psychology of Sport and Exercise 16. [DOI: 10.1016 / j.psychsport. 2014.08.005]
Cortese, S. Ferrin, M. Brandeis, D. Holtmann, M. Aggensteiner, P. Daley, D. (2016). Neurofeedback for attention-deficit/hyperactivity disorder: meta-analysis of clinical and neuropsychological outcomes from randomized controlled trials. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, 55(6), 444–455. [DOI: 10.1016/j.jaac.2016.03.007] [PMid:27238063]
Costa, M. A. Gadea, M. Hidalgo, V. Pérez, V. & Sanjuán, J. (2017). An effective Neurofeedback training, with cortisol correlates, in a clinical case of anxiety. Universitas Psychologica, 15(5). [DOI: 10.11144/Javeriana.upsy15-5.entc]
Costanza, R. Fishera, B. Ali, S. Beer, C. Bond, L. & et al. (2007). Quality of life: An approach integrating opportunities, human needs, and subjective well-being. Ecological Economics, 61, 267-276. [DOI: 10.1016/j.ecolecon.2006.02.023]
Delaware, A. (2006). Theoretical and Practical Principles of Research in the Humanities and Social Sciences. Tehran: Roshd... [In Persian, 1385]
Dodick, D.W. (2009). Review of comorbidities and risk factors for the development of migraine complications (infarct and chronic migraine) Cephalalgia, 29 (3), 7–14. [In Persian, 1388] [DOI: 10.1177 / 03331024090290S303] [PMid: 20017749]
EvANs, R. W. (2014). The clinical features of migraine with and without aura. Pract Neurol, 13, 26-32.
Fernandez T, Herrera W, Hermony T, Diaz-Comas L, Santiago E. Bosh J, et al. (2003). EEG and behavioral changes following neurofeedback treatment in learning disabled children. Europe PubMed Central, 34, 145-152. [DOI:10.1177/ 155005940303400308] [PMid:14521276]
Gadzella, B. M. & Baloglu, M. (2001). Confirmatory factor analysis and internal consistency of Student-Life stress inventory. Journal of Instructional psychology, 28(2), 84-94.
Ghayyur Kazemi, F. Sepehri Shamloo, Z, Mashhadi, A. & Ghanaei Chamanabad, A. (2015). Comparison of the effectiveness of metacognitive and neurofeedback therapy in reducing anxiety symptoms in female students with social anxiety disorder. Clinical Psychology, 7 (3), 21-36. [In Persian, 1394]
Ghayyur Kazemi, F. Sepehri Shamloo, Z. Mashhadi, A. Ghanaei Chamanabad, A. & Pasalar, F. (2016). Comparison of the effectiveness of metacognitive therapy and neurofeedback training on improving metacognitive beliefs and anxiety symptoms in female students with social anxiety disorder (single subject). Cognitive Psychology, 4 (1), 19-30. [In Persian, 1395]
Goadsby, P. J. (2007). Recent advances in under-standing migraine mechanisms, molecules and therapeutics. Trends Mol Med, 13, 39–44. [DOI: 10.1016 / j.molmed. 2006. 11. 005] [PMid: 17141570]
Gruzelier, J. Thompson, T. Redding, E. Brandt, R. & Steffert, T. (2013). Application of alpha/ theta neurofeedback and heart rate variability training to young contemporary dancers: state anxiety and creativity. International journal of psychophysiology: official journal of the International Organization of Psychophysiology 93(1). [DOI: 10.1016/j.ijpsycho. 2013.05.004]
Hadi, N. (2010). Health-related quality of life in patients with chronic renal failure undergoing hemo-dialysis. Journal of Monitoring, 349-354. [In Persian, 1389]
Hamedi, V. & Ameri, A. (2013). Comparison of anxiety, depression, stress and anger in migraine, diabetic and cardiac patients and healthy people. Procedia Soc Behav Sci, 84, 1885-8. [DOI:10. 1016/j.sbspro.2013.07.053]
Hammond, D. C. (2005). Neurofeedback to Improve Physical Balance, Incontinence, and Swallowing. Journal of Neurotherapy, 9 (1), 27-36. [DOI: 10.1300/J184v09n01_03]
Harnod, T. Wang, Yu-Ch. & Kao, ch. (2015). Higher risk of developing a subsequent migraine in adults with nonapnea sleep disorders: A nationwide population-based cohort study. European Journal of Internal Medicine, 26 (4), 232-236. [DOI:10. 1016/j.ejim.2015.03.002] [PMid:25801248]
Hemmati, S. Vameghi, R. Sajedi, F. Gharib, M. Pourmohammadreza-Tajrishi, M. & Teyrnori, R. (2016). The effect of neurofeedback on brain waves in children with autism spectrum disorders. Iranian Rehabilitation Journal, 14 (3), 133-8. [In Persian, 1395] [DOI:10.18869/nrip.irj.14.3.133]
Herpertz, S. C. Herzog, W. and Taubner, S. (2016). Prevention of mental and psychosomatic disorders in occupational and training settings. Mental Health and Prevention, 1(4), 1-2. [DOI:10.1016/ j.mhp.2016.02.004]
Herzog, A. Voigt, K. Meyer, B. Wollburg, E. Weinmann, N. Langs, G. & Löwe, B. (2016). Psychological and interactional characteristics of patients with somatoform disorders: Validation of the somatic symptoms experiences questionnaire (SSEQ) in a clinical psychosomatic population. Journal of Psychosomatic Research, 78 (6), 553-562. [DOI: 10. 1016 / j. jpsychores. 2015. 03. 004] [PMid:25840951]
Hosseini, A. Khorramai, F. Assarzadegan, F. Hesami, A. Taghavi, M. R. & Mohammadi, N. (2015). Comparison of cognitive emotion regulation strategies in people with migraine headaches, Tension headaches and normal people, 4 (36), 43-16. [In Persian, 1394]
Ilias, K. & Nor, M. M. (2012). Relationship between quality of life, academic behavior and student motivation in teachers’ training institute, Malaysia, Academic research international, 2 (2), 421-425.
Jahani, M. Pishyareh, E. Haghgoo, H. A. Hosseini, SA. & Ghadamgahi, Sani. SN. (2016). Neurofeedback effect on perceptual-motor skills of children with ADHD. Iranian Rehabilitation Journal, 14 (1), 43-50. [In Persian, 1395] [DOI:10.15412/J.IRJ. 08140107]
Johansson, P. Dahlström, U. & Broström, A. (2006). Factors and interventions influencing health-related quality of life in patients with heart failure: a review of the literature. Eur J Cardiovasc Nurs, 5 (1), 5-15. [DOI:10.1016/j.ejcnurse.2005.04.011] [PMid:15967727]
Kaviani, H. Javaheri, F. & Bahiraei, H. (2005). The effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) in reducing negative self-efficacy thoughts, dysfunctional attitudes, depression, and anxiety: 60-day follow-up. Cognitive Science News, 7 (1), 49 - 59. [In Persian, 1384]
Kaviani, H. & Mousavi, A. S. (2008). Psychometric characteristics of Beck's anxiety questionnaire in the age and sex classes of the Iranian population. Journal of the Faculty of Medicine, 66 (2), 136-140. [In Persian, 1387]
Kaviani, H. (2005). The Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy (MBCT) in Reducing Negative Self-Reflective Thoughts, Dysfunctional Attitude, Depression, and Anxiety: A 60-Day Trial. Cognitive Science News, 49-59. [In Persian, 1384]
Khodayari Fard, M. (2011). Stress and coping strategies. Tehran: University of Tehran Institute of Publications. [In Persian, 1390]
Luctkar-Flude M, Groll D. (2015). A systematic review of the safety and effect of Neurofeedback on fatigue and cog¬nition. Integrative Cancer Therapies, 14(4): 318-40. [D01: 10.1177 / 1534735415572886]
Ligthart, L. Gerrits, M. M. J. G. Boomsma, D. I. & Penninx, B. W. J. H. (2013). Anxiety and depression are associated with migraine and pain in general: An investigation of the interrelationships. The Journal of Pain, 14 (4), 363–70. [DOI: 10. 1016 / j. jpain. 2012. 12. 006] [PMid:23395476]
Luctkar-Flude, M. & Groll, D. (2015). A systematic review of the safety and effect of Neurofeedback on fatigue and cognition. Integrative Cancer Therapies, 14 (4), 318-40. [DOI:10.1177/153473 5415572886] [PMid:25716351]
Malekpour, F. Marashi, A. & Bashlideh, K. (2018). Design and test a pattern of prognosis and consequences of migraine headaches in the non-clinical population. Journal of Psychological Health Research, 12 (3), 24-36. [In Persian, 1397]
MoghaddasTabrizi, Y. Rajabi, R. SabziDizj Yakan, K. Nabavi, M. & Rostami, R. (2016). The effect of neurofeedback exercises on the balance, fatigue and quality of life of patients with multiple sclerosis. Journal of Applied Psychological Research, 7 (4), 89-100. [In Persian, 1395]
Moore, N. C. (2000). A Review of EEG Biofeedback Treatment of Anxiety Disorders. Clinical Electroencephalography, 31(1), 1-6. [DOI:10. 1177/155005940003100105] [PMid:10638346]
Naeian, M. H. (2015/1394). The Effect of Neurofeedback Training on Reducing Symptoms of Generalized Anxiety Disorder and Quality of Life in Patients. Modern Psychological Research, 176-202. [In Persian, 1394]
Nancy, L. (2009). Association between Distributive and Procedural Justice and Life Satisfaction among Correctional Staff: Research Note. Professional Issues in Criminal Justice, 6 (3 & 4), 31-41.
Nikbakht Nasrabadi, A. (2008). Relationship between areas of concern with students' quality of life. Journal of Monitoring, 85-92. [In Persian, 1385]
Nourizade, N. Mikeeli manee, F. & Rostami, R. (2015). The effectiveness of neurofeedback training on cognitive processing in children with attention deficit hyperactivity disorder. Journal of School Psychology, 4(3), 119-136.
Onyishi, I. E. Okongwu, O. E. & Ugwu, F. O. (2012). Personality and social support as predictors of life satisfaction of nigerian prisons officers. European Scientific Journal 8 (20).
Orkie, M. Dortaj, A. , Mehdizadeh, A. (2016). Evaluating the effectiveness of neurofeedback treatment on depression, anxiety, stress and abdominal pain in patients with chronic psychosomatic abdominal pains. Journal of Neuropsychology, 43-58.
Oraki, M. Tehrani, N. (2017). The Comparisionof Effectiveness of Biofeedback and Neuro Biofeedback Training on Reduction Ofheadache Migraine, Journal of Neuropsychology, Volume 2, Number 2 (7) #P00300; 105-116.
Orr, SL. Christie, SN. Akiki, S. & McMillan, HJ. (2017). Disability, quality of life, and pain coping in pediatric migraine: an observational study. J Child Neurol, 32 (8), 717-24. [DOI:10.1177/ 0883073817702025] [PMid:28393667]
PakpourhajiAqa, A. (2008). Comparison of Health-Related Quality of Life in Hemodialysis Patients and Healthy People. Journal of Health Management Research, 55-62. [In Persian, 1385]
Pascual, J. (2015). CGRP antibodies: the holy grail for migraine prevention? Lancet Neurol, 14(11), 1066-7. [In Persian, 1394] [DOI:10.1016/S1474-4422(15)00244-6]
Pour Ebrahimi, M. Amir Teymouri, R. & Bani Asadi, H. (2016). The effectiveness of metacognitive, neurofeedback, and fluvoxamine treatment on anxiety, depression, and symptoms in people with obsessive-compulsive disorder. Thought and Behavior in Clinical Psychology, 10 (38), 37-46. [In Persian, 1395]
Prisnie, J. C. Sajobi, T. T. Wang, M. Patten, S. B. Fiest, K. M. Bulloch, A. G. Pringsheim, T. Wiebe, S. & Jette, N. (2018). Effects of depression and anxiety on quality of life in five common neurological disorders. Gen Hosp Psychiatry, 52, 58-63. [DOI: 10.1016 / j. genhosppsych. 2018. 03. 009] [PMid: 29684713]
Rafiei, M. & Seifi, A. (2013). Investigating the reliability and validity of Beck's anxiety scale in students. Journal of Thought and Behavior, 3(27), 48-37. [In Persian, 1392]
Reiter, K. Andersen, S. B. & Carlsson, J. (2016). Neurofeedback treatment and posttraumatic stress disorder: Effectiveness of neurofeedback on posttraumatic stress disorder and the optimal choice of protocol. The Journal of Nervous and Mental Disease, 204(2), 69-77. [DOI:10.1097/ NMD.0000000000000418] [PMid:26825263]
Rezakhani, S. D. (2011). Making, adapting, and standardizing the questionnaire for measuring stress and symptoms of stress. Journal of Psychological Methods and Models, 109-91. [In Persian, 1390]
Rocha, N. Queirós, C. & Silvia, A. (2011). Neurofeedback treatment to enhance cognitive performance in schizophrenia. Paper presented at the International Colloquim of schizophrenia, Porto.
Rostami, R. Salamati, P. Yarandi, K.K. Khoshnevisan, A. Saadat, S. Kamali, Z.S. Ghiasi, S. Zaryabi, A. Saeid, S. S. G. M. Arjipour, M. & RezaeeZavareh, M. S. (2017). Effects of neurofeedback on the short-term memory and continuous attention of patients with moderate traumatic brain injury: A preliminary randomized controlled clinical trial. Chinese Journal of Traumatology, 1-5. [In Persian, 1396] [DOI: 10.1016 / j.cjtee.2016.11.007] [PMid: 28552331 PMCid: PMC5831269]
Ruiz, S. Lee, S. Soekadar, SR. Caria, A. Veit, R. Kircher, T. Birbaumer, N. & Sitaram, R. (2013). Acquired Self-control of Insula Cortex Modulates Emotion Recognition and Brain Network Connectivity in Schizophrenia. Human Brain Mapping, 34 (1), 200-212. [DOI:10.1002/hbm. 21427] [PMid:22021045 PMCid:PMC6869886]
Sadok, J. (2015). Psychiatry Summary: Behavioral Sciences - Clinical Psychiatry.
Salvation, Q. (2015). Quality of life and its measurement. Iranian Journal of Epidemiology, 57-62.
Sarmad, Z. (2015). Methods in Research in Behavioral Sciences. Tehran: Ad. [In Persian, 1394]
Seilsepour, M. Hamounpeyma, E. & Pirkhaefi, A. (2013). The effect of Neurofeedback therapy sessions on female elementary students with attention deficit and hyperactivity in varamin city, in Journal of the Student Research Committee, 18(60), 24-33. [In Persian, 1393]
Selye, H. (1976). Stress without distress. Philadelphia: Lippincott. [DOI:10.1007/978-1-4684-2238-2_9]
Sepehri, F. Asgari, K. Najafi, M. Abedi, A. & Jahanbazi, A. (2014). The effectiveness of electromyography biofeedback with relaxation of the duration of headaches in migraine patients: single case study. Stud Med Sci, 25 (7), 674-683.
Shafiepour, V. (2009). Investigating the relationship between stress severity and quality of life in patients undergoing hemodialysis in Sari hospitals in 2008. Journal of Sabzevar University of Medical Sciences, 155-160. [In Persian, 1388]
Simkin, D. R. Thatcher, R. W. & Lubar, J. (2014). Quantitative EEG and neurofeedback in children and adolescents: anxiety disorders, depressive disorders, comorbid addiction and ttentiondeficit/hyperactivity disorder, and brain injury. Child and Adolescent Psychiatric Clinics of North America, 23(3), 427-464. [In Persian, 1393] [DOI: 10.1016 / j. chc. 2014. 03. 001] [PMid: 24975621]
Sorenson, R. D. (2007). Stress management in education: warning signs and coping mechanisms. Management & Administration society (BELMAS), 2(3). [DOI: 10.1177 / 08920206070799 85]
Staufenbiel, S. M. Brouwer, A. M. Keizer, A. W. & Van Wouwe, N. C. (2014). "Effect of beta and gamma neurofeedback on memory and intelligence in the elderly". Biological Psychology, 95, 74-85. [DOI: 10.1016 / j. biopsycho. 2013. 05. 020] [PMid: 23751914]
Tommaso, M. Federici, A. Loiacono, A. Delussi, M. & Todarello, O. (2014). Personality profiles and coping styles in migraine patients with fibromyalgia comorbidity. Comprehensive Psychiatry, 55 (1), 80-86. [DOI:10.1016/j. comppsych.2013.08.006] [PMid:24138956]
Tulen, J. H. Stronks, D. L. Bussmann, J. B. Pepplinkhuizen, L. & Passchier, J. (2000). Towards an objective quantitative assessment of daily functioning in migraine: a feasibility study. Pain, 86, 139–49. [DOI:10.1016/S0304-3959(00)00235-9]
Vos, T. Barber, R. M. Bell, B. Bertozzi-Villa, A. Biryukov, S. Bolliger, I. Charlson, F. Davis, A. Degenhardt, L. Dicker, D. & Duan, L. (2015). Global, regional, and national incidence, prevalence, and years lived with disability for 301 acute and chronic diseases and injuries in 188 countries, 1990–2013: a systematic analysis for the Global Burden of Disease Study. The Lancet, 386 (9995), 743-800.
Wang, S. Y. Lin, I. M. Peper, E. Chen, Y. T. Tang, T. C. Yeh, Y. C. Tsai, Y. C. & Chu, C. C., (2016). The efficacy of neurofeedback among patients with major depressive disorder: preliminary study. NeuroRegulation, 3 (3), 127. [DOI:10.15540/nr.3. 3.127]
Zadkhosh, S. M., GharayaghZandi, H., & Hemayattalab, R. (2017). The effects of Neurofeedback on Anxiety decrease and Athletic performance Enhancement. Quarterly Research Psychological Applied, 7(4), 21-37. [In Persian, 1396]